لعنت...

ساخت وبلاگ
لاک ِ کوچک یاسی رنگی دیده بودم و آن را همان وسط مغازه برای تست رنگی که عاشقش بودم یک گوشه از ناخنم کشیدم و از ذوق رنگش بدون آنکه صبر کنم بلافاصله خریدمشاما لاک ِ خوش رنگم درست چند دقیقه بعد از خشک شدن آنقدر بدرنگ شد که نمیتوانستم حتی لحظه ای آن را گوشه ناخنم هم تحمل کنم. در یک آن لاکی که عاشقانه خریده بودمش تبدیل شد به یک لاک ِ به دردنخور که خودم را برای دادن پول برای همچین رنگ مزخرفی سر لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : رنگي,رنگي, نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 125 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 6:55

اولین روز ِ کارشناسی در میان پرده هایی از فراموشی به یادم هست هنوز. صبح بود. بیدار شدم. دانشگاه رفتم و شب وقتی برگشتم احساس میکردم از خستگی حتی نای راه رفتن ندارم. شیرین بود. سری پر از شور و دلی پر از عشق داشتم. فکر میکردم میتوانم دنیا را فتح کنم. فکر میکردم دنیا حالا دارد به دستهای من می افتد و خوشحال بودم از بزرگ شدن. هرچند تا آن موقع محدودیت آنچنانی ای در زندگی نداشتم اما دانشگاه حس و لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : صرفا,براي,لحظه, نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 102 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 6:55

این روزها دست و دلم زیادی برای نوشتن میرود. وبلاگ...کانال...سررسید... توییتر... همه جاهایی که واژه ای برای نوشتن هست مینویسم و فکر میکنم این اتفاق خوبی باید باشد.بگذریم..امروز سر ِ کلاس احساس ِ بامزه و جالبی داشتم. احساسی که برای مدت کوتاهی باعث شد فکر کنم چقدر خوشبختم و چقدر زندگی ام را دوست دارم. این احساس که دارم کار ِ درستی میکنم و انتخاب درستی کرده ام. این احساس که جایی که هستم را ب لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : شيرين, نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 84 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 6:55

بش گفتم یادته کوچولو بودم دیدمت ، عاشقت شدم ، آبجی بزرگم  شدی؟یه ریزه بچه بودم..حالا دارم 22 ساله میشم
گفت اوهوم ولی هی از دستم فرار کردی...هی یه جا بند نمیشدی... هی میومدم بگیرمت هی یکی دیگه چشمتو میگرفت منو یادت میرف...

#راست میگفت...


لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : ديالوگ, نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 95 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1396 ساعت: 23:16

عادت کرده ام به صدای بازیگوشی هایتبه غرغرهایتبه جیغ هایتبه اینکه نگذاری درست حسابی بخوابمعادت کرده ام و دلم نمیخواهد فکر کنم دیگر نمیشنومشان...تو معجزه ِ قشنگی بودی علیرضا!هنوز هم هستیهمین که من هروقت دلم میگیرد و تاریک میشود و هیچ چیز به معنای واقعی حالم را خوب نمیکند تو با یک لبخند همه ش را میبری کافیست که بگویم تو معجزه ِ من بودی..حالا سخت است که فکر کنم همنشین دقیفه به دقیقه صدایت نیستم..   +از مجموعه عمگی های من:) لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : عمگي, نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 117 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 15:10

بیایید یک دسته گل بخریم و پست کنیم برای افرادی که یک روز هرچقدر زجه زدیم که نروند باز هم رفتند! یک کارت ِ تبریک هم ...برای تشکر ِ بیشتر! با یک متن ِ تشکر ِ بهتر برای آنکه رفتند و صد البته راه را برای کسانی بهتر از خودشان باز کردند...
دنیای جای عجیبی است!
برای ققنوس شدن اول باید خاکستر شد


لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : دنيا,عجيبي, نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 105 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 15:10